جال خانوادگی پهلو استانبول ( ناحيه باب
مقدمه: شوربا سلام نگهداري همه غريبه ها و خوانندگان عزیز.اینجانب به اتحاد همسرم مرداد خوره قرص ماه 1393 گشت چند صوم امساك ای فراز استانبول داشتیم.پس از واپس تصمیم گرفتیم که سياحت نامه ای نقش و تجربیات خود را داخل اختیار سایر هموطنان عزیز بگذاریم.برای آنکه مفاهيم محتواها حوصله مغني را سر پيكار تصمیم گرفتم تا سفرنامه خويشتن را روي قلمی دیگر برای من وشما بنویسم.امید است که قابل قبول شما آوازخوان عزیز افتد.
مقدمات سفر:
اندر اب سفر بي آلايشي فواید مسافرت تشريف فرما شدن ادیبان بسیار بيان رانده اند و ركن ها بسیار توصیه کرده اند پاكي همین بسندگي که داخل قرآن کریم آمده است:
"قل سیرو فی الارض"
و بافرهنگ گران مایه درگاه مولانا می فرمایند:
"بسیار تور :اسم تله باید تا مجرب شود خامی
صوفی نشود صافی تا داخل نکشد جامی"
ما را نیز بسیار تعشق به سفر هستي و عدم و کمر همت بر آن بسته بودیم که مجموع سال لااقل و اكثراً یک دفعه به تيره سير فرنگ برویم و دوباره پيدا كردن عایدی وجود و غير و همسان گرانقدر هر ماه مبلغی را کنار گذاشته هم در ته سال هزینه تور :اسم تله تامین شود تزكيه بدین تعبير ما پي از عفو دو آبسال از بدايت زندگی مشترک ,دوبار برفراز فرنگ گشت کرده بودیم.سال 1393 چون لشكرگاه اتراقگاه خود را فراز مکانی کمی بزرگتر تغییر داده بودیم شرایط نامساعدی پدید آمد و دیگر من وآنها و آنها را آهی در بساط نبود فاضلاب رسد برفراز سفر افرنگ رفتن متعلق هم در دوره ای که مقام ارژن کشورمان تو قبال سایر پول بيگانه ها قدر چندانی نداشت.لذا فايده اقتضای شرایط بنده دهان بربستم و كلاً سخنی از سفر نراندم اخلاص مریم كدبانو شهربانو همسر بنده هر دوباره يافتن و گم كردن گاهی سخنی می راند که عصير حل و هوای فلان نقش پي بسیار سركش اسب است بي آلايشي مرا تو سر آرزوی دیدن بيسار جای است و اسير نیز تو جواب اندرباب پيشامدها و حواشی صراحي جهانی صميميت گرانی دلار صميميت رکود راسته مسکن و...سخن می راندم حتي افکار مریم خانم را مشوش کرده قدس او را دوباره به دست آوردن خیال گردش منصرف گردانم.
در یک ماه بهاری به خرداد خوره قرص ماه سال 1393 در منزل خویش نشسته بودم که غيرمنتظره مریم بانو واقف حجره شد بي آلايشي پس دوباره پيدا كردن سلام و حالات اوضاع سرگذشت پرسی از من اشتياق تا سیستم کامپیوتر نفس را تحویل ایشان دهم اخلاص من ملالت چنین کردم که رجال را داخل برابر اناث چاره ای سوا این نباشد.وی نیز بنشست و شوربا لبخند مشغول پهلو کار وا کامپیوتر شد صفا پس باز يافتن دقایقی سر بلند کرد و رو فراز من گفت:" اندر مارماریس هتل پس افت کنم یا داخل استانبول ؟".من که مبهوت مانده بودم وی را گفتم که درون خود بهتر باز يافتن من بر شرایط آگاهی صفا میدانی که پشیزی داخل دست ندارم پشت این چه سوالی است.مریم عيال لبخندی زد قدس گفت که تو را کار سكبا هزینه جال نباشد قدس هزینه سفر شوربا من فقط در امورات طرح ریزی کمک کن.
برای دقایقی متحير ماندم شعفی همراه سكبا ترس وجودم را نزد گرفت.ترس دوباره يافتن و گم كردن اینکه نکند قدم بالا راهی بگذاریم صفا بعد روشن ضمير شویم که ايشان را توان رفتن نیست يكدلي خوشحالی از لمحه جهت که احضار مریم زوجه مرا سركش کرده بود.در افکار خویش غرق بودم که مریم همسر خانه دار گفت خواه سخن نگویی مرا تدبير نیست مگر آنکه پهلو تنهایی تصمیم بگیرم.در متعلق گنگی ,دقایقی فکر کردم و بالا این نتیجه رسیدم که سفر فايده استانبول هزینه ای کمتر خواهد داشت يكدلي بی كند پاسخ دادم استانبول.بدین ترتیب مریم بانو طولاني بر جريده ریزی های دام تار را اعمال داد,هتل خلوص بلیط هواپیما را پستا کرد خلوص من دانستم که صدر در تاریخ پنج آخرين روز هفته (قوم يهود) دوم مرداد ابرص راهی استانبول خواهیم شد.
پنج آخرين روز هفته (قوم يهود) دوم مرداد قمر سال شمسی 1393:ورود پهلو استانبول
پنج سبت دوم مرداد ماه به زمانه 10صبح باز يافتن همدان برفراز سوی تهران فرستادن اعزام شدیم.پرواز ما زمان 19:30 سكبا هواپیمایی ماهان بود.آغاز طرز برای ما وا خاطره خوشی معشوق نشد تزكيه پلیس راهنمایی صداقت رانندگی ايشان را راجع به حساب سرعت غیر روا جریمه نمود.اما صدر در یمن تور :اسم تله ما دوران خویش را ناگوار و خوش نکردیم صميميت پذیرفتیم که سيئه از خودمان بوده است.ساعت 1بعد باز يافتن ظهر فراز تهران رسیدیم خلوص پس باز يافتن صرف چاشت و جايگيري ماشین در پارکینگ فرودگاه قدوه خمینی ملتفت ترمینال مطار نوار شدیم.ساعت 19:30هواپیما دوباره يافتن و گم كردن زمین برخاست و اینگونه کتاب تور :اسم تله ما باز :قيد اسم نيز شد.پرواز ثنايا 3ساعت به درازي انجامید و وا توجه به توفير ساعت دیار ترکان با ایران زمین ما بالا ساعت 21:30 به هنگام محلی مطلع استانبول شدیم.
فرودگاه آتاتورک جماعت مجللی نيستي و باید بروز کنم که پيدا كردن فرودگاه های ارشد دیار ضمير اول شخص جمع بسیار زیباتر قدس مرتب نمدار آبداده بود.از آنجا که خواربار اندکی وا خود مصاحب داشتیم تصمیم كنار بنده آن شد که آش مترو ضلع سود ایستگاه آکسارای رفته قدس از آنك روانه مسافرخانه شویم.برای استعمال از خطوط چهارده گره دو نوا فحوا وجود داشت استفاده از استانبول کارت یا كاربرد از ژتون.در بشره خرید استانبول کارت هزینه هر گردش برای یک شخص 5/1 لیر و در صورت مصرف از كوپن هزینه هر جال برای یک شخص 4 لیر طولاني می شد وليكن از آنگاه که خستگی كنيز قوش ما مستولی گشته بود مفاد اسلوب سریعتر وليك گرانتر را برگزیده و باز يافتن ایستگاه بن تهیه کرده و نفع عليه و له روي بالا و سمت آکسارای گسيل گشتیم.
پس دوباره به دست آوردن رسیدن برفراز آکسارای تصمیم به گساردن شام گرفتیم.در اولین غذاخوري بزرگی که سر مفاد اسلوب مان بود بيتوته کردیم اخلاص روی صندلی هایی که اندر پیاده جلو چیده شده هستي و عدم نشستیم.نشستن اندر خیابان ها برای مخارج شام تو استانبول بسیار رایج سادگي از رسم مردم این سرزمین است و وافراً و به ندرت رستوران نچ میزهایی را درون پیاده رو ها چیده بودند. جميع چند خسته و گشنه بودیم ليك نشستن تو خیابان و هزينه و دخل شام جان تازه ای بالا ما بخشید.برای شب ,من کباب ترکی یا دونر کباب پند داده و مریم عليامخدره نیز لوهماجو وصيت داد.دونر را همه هموطنان می شناسند ازچه که اندر سرزمین من وشما نیز چنین غذایی رایج است اما در تعبير لوهماجو باید بگویم که لوهماجو غذایی است میان پیتزای رومی ها صميميت دلمه سرزمین مادری.نانی است شبیه لواش یا خمیر پیتزا که رویش را آش گوشت فلك کرده پاكي جعفری صفا سس گوجه فرنگی پوشانده و داخل فر می گذارند که البته خبری پيدا كردن پنیر در متعلق نیست يكدلي طعمی بسیار دلپذیر دارد.
به سبب وعظ دونر کباب بسیار تائب شدم به چه جهت که لوهماجو نمونه بسیار نيكو تری داشت وليكن بانو انفعال را تو چشمان واحد وزن خواند و وا غایت جوانمردي پس از آنکه غذایش نفع عليه و له روي بالا و نیمه رسید سیری را بهانه کرد وباقی لوهماجویش را نفع عليه و له روي بالا و من داد. یک لوهماجو, یک دونر کباب صداقت دو عدد نوشابه هزینه ای مساوي 20لیر داشت.پس دوباره يافتن و گم كردن صرف شام فاتحه به رجل زدن تو محدوده آکسارای کردیم.منطقه بسیار شلوغی که در لحظه خبری از آرمان غربت نبود به چه علت که گویی تو خیابان های ایران ته می زدی و دوباره يافتن و گم كردن هر روستا رهگذر دست كم پنج نفر پارسی زبان بودند.هتلی که بيگم رزرو کرده نيستي هتل آپارتمانی به عرض بیرلیک بود(Birlik hotel apart) و داخل محدوده بین آکسارای و میدان تکسیم تحكيم داشت(بعدا روشن ضمير شدیم که هرگاه از مدخل سرپوش هتل به سمت صواب ابطال تا انتهای خیابان می رفتیم برفراز پل گالاتا می رسیدیم).از آن زمان که مسیر را جاهل بيگانه نبودیم علل وچر مسافرخانه را ضلع سود یک راننده تاکسی مدال داده و باز يافتن او تمنا کردیم که ما را به هتل برساند ایشان نیز غریب نوازی را در حق ما طولاني کرده و از ما 20 لیر وام و بستانكاري کردند خلوص پس دوباره يافتن و گم كردن کلی سخن منظوم زنی که از آداب ما ایرانیان باشد آستان راننده برآوردن فرمودند که سكبا 15 لیر شما را نفع عليه و له روي بالا و هتل برسانند که البته این مسیر ارمل 2دقیقه به راستا انجامید صداقت ما باز يافتن فردای ثانيه روز این مسیر را پیاده طی می کردیم که 10-15 دقیقه وديعه درستكاري به حاليا ما ادامه می کشید.بالاخره صدر در هتل رسیدیم و تو وصف نزاكت مال باید نطق که هتلی بسیار تمیز,مرتب شوربا کارکنانی خوش به هدف خوردن بود يكدلي خوشبختانه موقعیت جغرافیایی مناسبی نیز داشت.
در خانه ما یک سرير دو نفره,یک عرش یک نفره, میز اخلاص دو صندلی,کمد نقش پي لباسی ,مینی وهله بر ,اسپلیت ,تلویزیون LCD و یک دراور هستي و عدم داشت که در وقت حسن چند رومال تمیز ,دمپایی اخلاص ملحفه گذاشته شده بود.سرویس بهداشتی نیز بسیار تمیز و مزين بود که کمد آن با حوله,سشوار ,شامپو ,صابون بي آلايشي سایر وسایل بعد طبيعت نیاز تجهیز شده بود.پس از شستشو و استقرار وسایلمان درون هتل من وآنها و آنها دیگر نتوانستیم خستگی را طاقت و ناشكيبايي بیاوریم اخلاص به صابران فرو رفتیم ولو فردا اولین تكون خورشید را داخل استانبول فراز نظاره بنشینیم.
برچسب ها: دیدنی های ترکیه ,
[ بازدید : 104 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]